دو شنبه 23 بهمن 1391 |
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیشرو و باز پسی نیست
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم، به تو بر میخورم اما
آنسان شدهام گم که به من دسترسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام، جای تو خالی است
فردا که میآیی به سراغم نفسی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همهی بودن ما جز هوسی نیست
هوشنگ ابتهاج
باتشکر،پست ارسالی توسط:بهار
نظرات شما عزیزان:
ای کاش نفســـــــــــــــــــــــم بودی حتی نفــــــــــــس آخــر
ای کاش که عشقت بـــــــــــود تنهــــــــــــا هوسی درسر
ای کاش کــــــــــــــه قلب تو از جنس دلـــــــــــم می شد
یــــــــا ذره ای از عشقت در قلب من کــــــــــــــــم مـی شد
ای کـــــــــــاش وای کاش کــــــــــــــــــه نفســــــم بودی
و با هر نفسم معنی دوستت دارم رو برات معنی میکردم
پاسخ:سلام صادق جان.ممنونم داداش گلم ازنظرای زیبایی که میزاری.مرسی وخیلی خیلی ممنونم.
چه زیبا بود
بودنت کنارم
دستانت در دستانم
پیچیدن عطر موهایت درآسمان دلم
گرمای تنت کنار تنم
چه زیبا بود داشتنت...
امشب ...چقدر کم دارمت...!
پاسخ:بازم سلام صادق جان.حسابی شرمنده کردی داداش گلم.واقعالطف کردی.امیدوارم بتونم جبران کنم...
واژه ای که از لبـــِ فرشتــه ها چکیـــده استــ ،
دوستــ، نامـــه استــــ
نامــه ای که از خدا رسیـــده استـــ،
نامــه خــدا همیشــه خوانــدنـی استـــ ،
توی دفـتــرِ فرشتــــه ها
واژه قشنـگـــِ دوستـــ،
همیشــه مانــدنی استـــ
پاسخ:وااااای صادق جان داداش گلم خیلی قشنگ بـــودازت ممنونم.
به جهنم......
مگر دریا مرد از بی بارانی؟؟؟؟.......
مثل همیشه قشنگ
پاسخ:سلام عاطفه جان.بسیارزیبابودگلم.ممنونم ازنظری که گذاشتیدونظرلطفی که دارید.مرسی
مشت بر مهره تنهایی من پـیچـاندی
مهر دستان تو دنبال دعایی میگشت
بـارها دور زدی ذهن مرا گرداندی
ذکرها گـفتی و بر گفته خود خندیدی
از همین نغمه تاریک مرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود، خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی
دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی
قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی
جمع کن: رشته ایمان دلم پـاره شده ست
من که تسبیـح نبودم، تو چرا چرخاندی؟
نغمه رضایی
پاسخ:سلام بهارجان.واقعالطف کردیدخانومی.مثل همیشه خیلی قشنگ وقابل تامل بــودمرسی وسپاسگزارم گلم.
به کفشهای پاره اش نگاه میکرد.
هزار و یک سوال از ذهنش میگذشت.
رویش را که برگرداند ، میخکوب شد .
مردی را روی صندلی چرخدار دید که اصلا پا نداشت!
و از جلوی مغازه گذشت...
پاسخ:سلام دخترچادی.ممنونم که سرمیزنید وبانظرای زیباوقابل تامل منوموردلطف قرارمیدیدمرسی وخیلی خیلی ممنونم گلم
در قاب دلت نشانده ، مثل قفسی
.
.
آزرده وبی حاصل وتنها که شدی
فریاد نزن که نیست فریادرسی
پاسخ:سلام الهه خانوم.خیلی قشنگ بودواقعالذت بردم مرسی گلم وخیلی خیلی ممنونم.
و دلخوشم به این دلی که بسته ام بخاطرت
ببین چگونه مهربان طلسم کرده ای مرا
که از تمام قبله ها گسسته ام بخاطرت
پاسخ:سلام النازجان.ممنونم گلم بسیارزیبابودخانومی مرسی
نویسنده : ►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
|